جدول جو
جدول جو

معنی ازین پس - جستجوی لغت در جدول جو

ازین پس
(رَ / رُو شُ دَ)
مخفف از این پس. از حالا. از این ببعد:
بدو گفت هرگز تو در خان من
ازین پس نباشی نگهبان من
چنین داد پاسخ ورا پیشکار
که ایدون گمانم من ای شهریار
کزین پس نیابی تو از بخت بهر
بمن چون دهی کدخدائی شهر.
فردوسی.
سپاه دو کشور چو کردم نگاه
ازین پس جز او را نخواهند شاه.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
ازین پس
از این پس از حا از این ببعد
تصویری از ازین پس
تصویر ازین پس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از از آن پس
تصویر از آن پس
بعد، سپس، از آن به بعد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاین سپس
تصویر زاین سپس
از این سپس، پس از این، بعد از این، برای مثال برو زاین سپس گو سر خویش گیر / گرانی مکن جای دیگر بمیر (سعدی۱ - ۱۲۵)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
رجوع به از این رو شود
لغت نامه دهخدا
(هامْ کَ دَ)
مخفف از این سپس. بعد از این. من بعد
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مخفف از این سو. از این جهت. از این طرف:
ازین سو و زان سو پرستندگان
پس پشت و پیش اندرون بندگان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ لَ / لِ زَ دَ)
زین پس. از این سپس. از این ببعد
لغت نامه دهخدا
(بِ شُ دَ)
بعد. سپس:
دل و جنگ و کین را بیکسو نهاد
وز آن پس نکرد او ز پیکار یاد.
فردوسی.
وز آن پس بزرگان شدند انجمن
ز آموی تا شهر چاچ و ختن.
فردوسی.
وز آن پس بدو گفت کز میمنه
سواران بسیار و پیل و بنه...
فردوسی، اصلاً. هیچ:
از آن رنگ و آن بازوی و فر و چهر
فرومانده بد دختر از وی بمهر
همی دید کش فر و برز شهی است
ولیکن ندانستش از بن که کیست.
اسدی.
- از بن برآوردن نهال، از بیخ برکندن آنرا. (آنندراج). اجتلاف. (منتهی الارب).
- ازبن برکندن، اجتیاح. جوح. اجتثاث. جث. تقلیع. استئصال. اصطلام. احتفان. اخترام. تخرم. ایعاب. (تاج المصادر بیهقی). اجذار. (منتهی الارب). تجذیر. اسحات. جلف. (تاج المصادر بیهقی). استباحه. و رجوع به ترکیب ((از بیخ برانداختن)) ذیل از بیخ شود.
- از بن برکنده شدن، انقعاث. انقعار. (تاج المصادر بیهقی). استحناک. (منتهی الارب).
- از بن برکنده شده، مجتث ّ
لغت نامه دهخدا
تصویری از ازین رو
تصویر ازین رو
از این جهت بنابراین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از این پس
تصویر از این پس
از حا از این ببعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از آن پس
تصویر از آن پس
بعد سپس از آن هنگام ببعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازین سپس
تصویر ازین سپس
بعد از این از این پس
فرهنگ لغت هوشیار
زپس سپس از دنبال بعد. یا از پس کسی بر آمدن، قدرت مقابله و جدال با کسی را داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زین پس
تصویر زین پس
من بعد
فرهنگ واژه فارسی سره
محل قرار دادن سنگ در تیرکمان
فرهنگ گویش مازندرانی
این دفعه، این طرف
فرهنگ گویش مازندرانی